یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

مهاجرت از زوایای مختلف دارای مفاهیم مختلفی است و در اندیشه دینی نیز تلقی خاصی از آن می‌شود.حضرت آیت الله سبحانی در پاسخ به پرسشی به زوایای مختلف و معانی آن در قرآن و روایات پرداخته است.

به گزارش سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، متن سئوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است.

سوال :مفهوم هجرت از دیگاه قرآن و روایات چیست ؟

پاسخ: مهاجرت، در قرآن واحاديث اسلامى با اهميت خاصى تلقى شده است و مقصود از آن همان طور كه بيان خواهد شد حركت از نقطه اى به نقطه ديگر، براى نجات ايمان و حفظ دين و تمكن از انجام وظايف الهى است، نه كسب ثروت و تحصيل مقام.

«هجرت» در لغت به معنى بريدن از يك شى است و اگر انتقال از نقطه اى به نقطه ديگر را «مهاجرت» مى گويند براى اين است كه شخص مهاجر با انتقال خود، پيوند خويش را از مكان سابق مى برد.

مهاجرت براى تأمين امور زندگى و يا ديگر اهداف مادى، مهاجرت جسمانى است واگر انسان در اين راه به مقصودى دست يابد، به كمال مادى دست يافته است، در صورتى كه مهاجرت مورد نظر قرآن، انتقال جسم و روح با هم است، بدين معنى كه جسم، مكان و جايگاه خود را عوض مى كند، و روح از شرك به توحيد، از كفر به ايمان، از گناه به اطاعت، از بى تمكنى در انجام فرايض، به تمكن و قدرت به انجام فرايض، پرواز مى نمايد.

در مهاجرت نخست، جسم پيوند مادى خود را از مكان خاصى قطع مى كند، در حالى كه در مهاجرت به معنى دوم، نه تنها جسم پيوند خود را از مكان خاصى قطع مى كند، بلكه روح نيز از آشيانه تنگ و تاريك و وحشتزايى كه قادر به حفظ ايمان و دين خود نيست، يا متمكن از انجام فرايض نمى باشد، به فضاى فراخى كه از نظر معنويت كمبودى ندارد، منتقل مى گردد، و در آنجا لانه مى گزيند.

تا آنجا كه پيامبر گرامى فرمود:

« الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عليه ».([1])

«مهاجر كسى است كه از حرام و گناه هجرت كند و دورى گزيند».

و در باره اين نوع هجرت در پايان بحث، گفتگوى فشرده اى خواهيم داشت.

از اين جهت مشاهده مى كنيم كه قرآن و حديث، مسأله «مهاجرت»را با عنايت خاصى تلقى مى كنند، تا آنجا كه «هجرت» با تمام مشتقات خود بيست و چهار بار در قرآن وارد مى شود.([2])

غالباً هر موقع سخن از «هجرت» مى آيد، اذهان متوجه مهاجرت پيامبر از مكه معظمه به مدينه منوره مى شوند و حركت تاريخى پيامبر‌(ص) را به نظر مى آورند كه بسيار پربار و پر ارزش بوده است و به خاطر نقش بزرگى كه داشته، در ميان صدها حوادث تاريخ اسلام، مبدأ تاريخ مسلمانان گرديده است.

در اسلام علاوه بر هجرت اصطلاحى، هجرت ديگرى است كه مربوط به قلب و دل است و آن، مهاجرت از گناه به طاعت است، يعنى انسان تصميم بگيرد، كه ديگر گرد گناه نگردد واز فرمان خدا سرپيچى نكند، به اين نوع از هجرت در قرآن و احاديث اشاره شده است آنجا كه مى فرمايد:

(...فَالَّذِينَ ‌هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأُوذُوا فِى سَبيلى وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئاتِهِمْ...).([3])

«آنان كه مهاجرت كرده اند و از خانه‌هاى خود بيرون رانده شده اند و در راه من اذيت شده اند ما، بديهاى آنان را مى پوشانيم(مى بخشيم)».

از آنجا كه در اين آيه، مهاجرت در مقابل خروج از خانه قرار گرفته است امكان دارد كه مقصود از آن، مهاجرت به معنى وسيع كه شامل ترك گناه و پاكى از آلودگى است، باشد.

هر چند فخر رازى اين دو جمله را به گونه ديگر تفسير كرده و مى گويد: مقصود از (هاجروا) كسانى است كه به اختيار، ترك زادگاه كرده و مقصود از (أخرجوا) كسانى است كه به اجبار ترك وطن گفته اند.

ولى مؤيد مطلب قبل، رواياتى است كه پيرامون اين نوع از مهاجرت وارد شده آنجا كه فردى از پيامبر‌(ص) سؤال مى كند كه كدام يك از دو نوع مهاجرت افضل است، پيامبر‌(ص) مى فرمايد:

«أن تهجر ما كره ربّك».([4])

«آنچه را كه خدا آن را دوست نمى دارد ترك كنى».

در حديثى از امير مؤمنان چنين وارد شده است كه فرمود:

«يقول الرجل‌هاجرت ولم يهاجر إنّما المهاجرون الّذين يهجرون السّيئات ولم يأتوا بها».([5])

«مردى مى گويد: من از زمين شرك به سرزمين اسلام مهاجرت كرده ام، نه! چنين فردى مهاجرت نكرده است(چون هدف از مهاجرت كه پاكى از گناه است حاصل نشده است) مهاجران كسانى هستند كه گناهان را ترك كنند و انجام ندهند».

و در برخى از روايات از پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:

«لا تنقطع الهجرة حتى تنقطع التوبة».([6])

«مهاجرت تا لحظه اى كه درِ توبه باز است، قطع نمى شود».

مقصود از اين نوع مهاجرت، همان تصفيه روح و روان، از آلودگى است كه به وسيله توبه و سير و سلوك شرعى انجام مى گيرد البته بايد توجه كرد كه پذيرش اين نوع مهاجرت نبايد به معنى نفى آن مهاجرت معروف باشد كه انسان‌هاى با ايمان، خانه و زندگى را براى خدا ترك مى كنند، زيرا چه بسا برخى فكر مى كنند كه اگر هدف از مهاجرت جسمانى، خدا است ما اين كار را از طريق سير و سلوك و تدبير وتفكر انجام مى دهيم، زيرا فرض اين است كه حفظ ايمان به صورت كامل در صورتى امكان پذير است كه انسان سرزمين كفر را به قصد سرزمين ايمان ترك نمايد و در اين فرض تنها سير و سلوك فكرى در تحقق هدف نهايى كافى نخواهد بود.

طريحى در مجمع البحرين ماده «هجر» جمله‌هاى ياد شده در زير را نقل مى كند و گويا هر سه جمله حديث می‌باشد.

«والمهاجر من‌هاجر ما حرم اللّه عليه، والمهاجر من ترك الباطل إلى الحقّ وفى الحديث من دخل الإسلام طوعاً فهو مهاجر».

«مهاجر كسى است كه حرام‌هاى خدا را ترك كند و از باطل به سوى حق باز گردد و (در حديث آمده است) هر كس اسلام را از صميم دل پذيرفت او مهاجر است».

[1] . جامع الأُصول: ج1، ص154.

[2] . اجمال آن به قرار زير است: لفظ (هاجروا)9 بار، لفظ (المهاجرين) 5بار، لفظ (يهاجروا) 3 بار،لفظ (مهاجراً) 2 بار، لفظ (يهاجر) يك بار، لفظ (هاجر) يك بار، لفظ (هاجرن) يك بار، لفظ (مهاجرات)يك بار، و لفظ (تهاجروا)نيز يك بار وارد شده اند و با مراجعه به المعجم، جايگاه اين الفاظ معلوم مى شود در اين بحث قسمتى از اين آيات مورد بررسى قرار خواهد گرفت.

[3] . آل عمران/195.

[4] . جامع الاصول ابن اثير: ج12،ص262.

[5] . سفينة البحار:ج2، ص697.

[6] . جامع الأُصول:ج12،ص261.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha